«پیندو؛ قدرتگرفته از دیجیکالا» اولین کلماتی است که با ورود به اپلیکیشن پیندو روی صفحه نمایش آبیرنگ شما ظاهر میشود؛ یک رنگ آبی که بسیار خاص است و مشابه آن را در هیچ اپلیکیشنی ندیدهاید. بگذریم! پیندو یکی از سرویسها یا محصولات ما در دیجیکالا است که به کاربران اجازه میدهد، آگهی کالاهای دستدوم، نو یا حتی خدمات خود را برای دیگران به نمایش بگذارند. همانطور که میدانید، دیجیکالا یک فروشگاه اینترنتی است که انواع محصولات را به فروش میرساند. به نظر شما آیا طراحی یک اپلیکیشن برای فروش کالاهای دستدوم یا نو ایده خوبی برای دیجیکالا بود یا ممکن است فروش محصولات آن را تحتتاثیر قرار دهد؟ اصلا تا به حال به این فکر کردهاید که چرا پیندو با اینکه جزئی از دیجیکالا است، مثل دیجیاستایل از کلمه «دیجی» در اسم آن استفاده نشده است؟ در این مقاله قصد داریم تا داستان شکلگیری ایده پیندو و راه درازی را که این اپلیکیشن در کمتر از یک سال طی کرده است، برایتان تعریف کنیم.
ایده پیندو چگونه شکل گرفت؟
ایده پیندو در حالی در ذهن ما شکل گرفت که اصلا به آن فکر نمیکردیم و حتی هیچ برنامهای برای طراحی چنین پلتفرمی نداشتیم. در یکی از جلسههایی که با مدیران ارشد دیجیکالا داشتیم، میخواستیم تا با همفکری راههایی برای جذب مخاطبان و کسب درآمد بیشتر از ادسرویس پیدا کنیم.
ادسرویس یکی از محصولات دیجیکالا است که طراحی و ایجاد آن را از انتهای سال ۱۳۹۷ شروع کرده بودیم و حالا میخواستیم که این سرویس فقط به فروشندهها، تامینکننده یا برندهایی که محصولاتشان را داخل سایت ما عرضه میکنند، اختصاص نداشته باشد. اینجا بود که احساس کردیم چقدر خوب میشود اگر افرادی از جنس خود کاربران دیجیکالا بتوانند آگهی خدمات خود را در صفحه محصولات دیجیکالا قرار دهند و برای خود مشتری جذب کنند؛ خدماتی مانند عکاسی، نصب تلویزیون، تعمیر موبایل و…
این جلسه حالا دیگر به یک طوفان فکری تبدیل شده بود که ایده پیندو از دل این طوفان شکل گرفت. البته که در آن زمان، پیندو تنها نطفه کوچکی بود که هنوز اسمی هم برای آن انتخاب نکرده بودیم. در آخر جلسه به این نتیجه رسیدیم که ما باید بهطور جدی روی این ایده کار کنیم و پروپوزال آن را به مدیران ارشد خود ارائه دهیم.
پیندو؛ قدرتگرفته از دیجیکالا
همانطور که متوجه شدید پیندو یکی از محصولات دیجیکالا است که بستری برای ثبت آگهی فروش کالاهای دستدوم، نو و خدمات توسط کاربران به وجود آورده است. مهمترین نکته پیندو همان چیزی است که در خط اول مقاله به آن اشاره کردیم؛ «قدرتگرفته از دیجیکالا». آگهیهایی که قرار بود در پیندو درج شود، برگرفته از کانتنت دیجیکالا است. در واقع این کانتنت دیجیکالا بود که پیندو را میتوانست تا این حد قدرتمند کند.
ما قرار بود از شنلهای داخلی دیجیکالا برای تبلیغات استفاده کنیم؛ بهطوری که اسم یکی از گروههای آنلاین خود را به Pindo + zero Budget تغییر دادیم؛ یعنی ما هیچ بودجهای برای بازاریابی پیندو در نظر نگرفته بودیم و این دیجیکالا بود که به پیندو قدرت میداد. از طرفی ما تصمیم گرفته بودیم تا محتوا و دادههای پیندو را با دیجیکالا همگام یا سینک کنیم و برای نظارت بر محتوای آگهیها و ایجاد پیشنهادها و دستهبندیهای محصولات از تیم محتوای دیجیکالا کمک بگیریم. پنل نظارت بر محتوای آگهیها در دیجیکالا در ابتدا با کمک نیروی انسانی و حالا با استفاده از هوش مصنوعی کار میکند. پس ما هم با استفاده از این پنل به رد یا تایید آگهیها و کالاها میپردازیم.
از ایدهپردازی برای پیندو تا ساخت دمو
اولین ایده ما برای پیندو چیزی مشابه صفحه محصولات دیجیکالا بود تا کاربران بتوانند آگهی فروش محصولات دستدوم خود را در آنجا درج کنند. اما در ادامه تصمیم گرفتیم تا ایده خود را بیشتر گسترش دهیم و آن را از یک صفحه وب به اپلیکیشن تبدیل کنیم. چون خریدوفروش کالاهای دستدوم معمولا در سمت اپلیکیشن و موبایل قرار دارد تا کاربران بتوانند بهراحتی عکس محصولات خود را آپلود کنند. از طرفی تیم ما در توسعه اپلیکیشن راحتتر و سریعتر عمل میکند و سیستم طراحی موبایل ما مشکلات کمتری نسبت به سیستم طراحی وب دارد. پس توسعه اپلیکیشن طراحی و ساخت پیندو را راحتتر و سریعتر میکرد.
در طراحی نمونه اولیه پیندو یک صفحه اصلی و یک صفحه ساخت آگهی داشتیم که از نظر طراحی سیستم، رنگها و استایلها کاملا مشابه دیجیکالا بود. اما طراحی این صفحات را بارها تغییر داده و آن را از حالوهوای دیجیکالا کاملا خارج کردیم.
بعد از ساخت نمونه اولیه، ساخت دمو را شروع کردیم. اولین دمو در سال ۱۳۹۹ انجام شد؛ سالی که برای اولین بار دورکاری را تجربه میکردیم و بسیاری از ما در خانه و به دور از محل کار با هم ارتباط میگرفتیم. این دمو با حمید و سعید محمدی (صاحبان کسبوکار دیجیکالا) انجام شد و ما برق رضایت از نتیجه کار را در نگاه آنها میدیدیم.
از طراحی دمو تا پیادهسازی پیندو
پیندو اولین اپلیکیشن ما در دیجیکالا بود که نسخه تحتوبی از آن نداشتیم. این موضوع برای ما بسیار چالشآفرین بود. چون وب همیشه یک مرجع برای ما به حساب میآمد که با کمک آن میتوانستیم نسخه نهایی را تا حدودی تصور کنیم. اما در نهایت یک دموی بسیار ساده بدون اتصال به هیچ بکاندی، ایجاد کرده و بعد از طراحی و ایجاد APIها، آنها را به اپلیکیشن متصل کردیم.
زمان پیادهسازی پیندو، با وجود تکمیل تمام طراحیها و رنگبندیهای اپلیکیشن ما مدام در حال تغییر دادن طراحیها و بهتر کردن اپلیکیشن بودیم؛ بهطوری که شاید هر دو روز یک بار طرحهای جدیدی برای پیادهسازی ارائه میدادیم. این تغییرات در عین حال که کار را برای ما دشوارتر میکرد، اما بسیار جذاب بود و نشان از بهتر شدن اپلیکیشن داشت.
اواسط فرایند توسعه پیندو بود که توییتی با این مضمون به دستمان رسید: «ای کاش دیجیکالا راهکاری برای فروش محصولات دستدوم هم ارائه کند». دیدن این توییت به ما نشان میداد که راه درستی را انتخاب کردهایم و این محصول همان چیزی است که کاربران منتظر آن هستند و به آن علاقهمند خواهند بود.
تا اینجای کار همه ما مشغول فعالیت در بخشهای دیگر دیجیکالا بودیم و بهصورت پارهوقت روی پروژه پیندو کار میکردیم. اما وقتی ایده پیندو شکلی واقعی به خود گرفت و این محصول برای ما کاملا ملموس و قابلمشاهده شد، تصمیم گرفتیم تا تیم خود را تشکیل دهیم و برای ارائه این اپلیکیشن به بازار، بهصورت تماموقت روی آن کار کنیم. اما قبل از وارد کردن پیندو به بازار لازم داشتیم تا آن را به افراد مختلف در سایر بخشهای دیجیکالا ارائه کنیم تا نظر ذینفعان را هم راجع به آن جویا شویم.
یکی از مواردی که برای دموی یک اپلیکیشن به آن نیاز داریم، مسئله تامین (supply) است. در ابتدا ما قرار بود این برنامه را بهطور داخلی راهاندازی کنیم. پس سعی کردیم از کالاهای اپنباکس که افراد داخل سازمان آنها را بهعنوان کالای دستدوم میشناسند، استفاده کنیم. به همین خاطر تصمیم گرفتیم تا اول از هرچیز با تیم اپنباکس صحبت کنیم و از آنها برای تست نرمافزار کمک بگیریم. این کار باعث شد تا ما بسیاری از باگهای محصول خود را پیدا کرده و برای رفع آنها تلاش کنیم.
با رفتن به انبار اپنباکس با سوالات بسیار زیادی در ارتباط با استفاده از پیندو مواجه شدیم؛ چطور میتوانیم آگهی بگذاریم؟ آیا میتوانیم روی نسخه وب آگهی درج کنیم؟ سطح دسترسی افراد مختلف به چه شکل است و با چند اکانت میتوانیم از پیندو استفاده کنیم؟ در طول روز چند تا آگهی میتوانیم بگذاریم؟ و… از جمله سوالاتی بود که به ما کمک کرد تا برنامه خود را توسعه دهیم و برای بهتر شدن تجربه کاربری، امکانات بیشتری به آن اضافه کنیم. با رفع باگها و بهبود تجربه کاربری تیم اپنباکس توانستند حدود ۴۰۰ کالا را با موفقیت در پیندو درج کنند.
تقریبا ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ بود که ما تصمیم گرفتیم اولین دموی پیندو را در روز تولد دیجیکالا و با حضور افرادی از تمام واحدهای شرکت داشته باشیم. حضور این افراد به ما کمک میکرد تا فعالیت خود را با بخشها و کسبوکارهای دیگر دیجیکالا هماهنگ کرده و از آنها برای ارتقای اپلیکیشن خود استفاده کنیم.
بعد از اتمام اپلیکیشن، ما متوجه شدیم که جملات بهکاررفته در صفحههای مختلف اپلیکیشن بسیار رسمی است و میتوانیم از جملات عامیانهتر برای کاربران پیندو استفاده کنیم. علاوه بر این، ما تصمیم گرفته بودیم که با کسبوکارهای دیگر غیر از دیجیکالا هم همکاری کنیم. پس باید صفحهای که اپلیکیشن را به دیجیکالا متصل میکند، کاملا پویا نگه میداشتیم. به همین خاطر تمام رنگها، اسمها و حتی طراحی صفحه را طوری تغییر دادیم که از سمت API کنترل شود. این کار برای آینده پیندو بسیار مفید بود. چون در این صورت ما میتوانیم دامنه وسیعی از کالاها را در پیندو داشته باشیم.
چرا پیندو، «پیندو» نام گرفت؟
از ابتدای شکلگیری ایده پیندو اسمهای مختلفی پیشنهاد شد. در شروع کار، سعی میکردیم به نحوی اسم دیجیکالا را داخل نام اپلیکیشن قرار دهیم. به همین خاطر دیجیدو و دیجیرو از اولین اسمهایی بودند که مطرح شدند. اما با پیشرفت پروژه حساسیت ما نسبت به استفاده از «دیجی» در اسم محصول کم شد و اسم «پینبرد» را ارائه دادیم. منظور از پینبرد همان تخته یا بردی است که آگهیها روی آن سنجاق میشود. اما با توجه به اینکه دامنه پینبرد در دسترس نبود، در نهایت به «پیندو» رسیدیم.
چالشهای پیندو
پیندو اولین بوتاسترپ ما در دیجیکالا بود؛ یعنی این محصول از طراحی و ایده تا مارکتینگ و بیزنس آن در تیم خود ما شکل گرفت و کاملا خودگران بود. پس رویارویی با چالشهای فراوان برای ما چندان دور از ذهن نبود. مخصوصا که اپلیکیشنهای مشابه پیندو در بازار وجود داشت و این موضوع تا حدودی ما را ناامید و دلنگران میکرد. به همین خاطر ما به دنبال مزیتهای رقابتی بودیم تا بتوانیم مخاطبان خاص خود را جذب کنیم. پس سعی کردیم تا محصولات دستدوم را به نمونههای مشابه در سایت دیجیکالا مرتبط کنیم تا کاربران بتوانند با مقایسه کالاها و با آگاهی کامل، برای خرید اقدام کنند.
ساخت آگهی اصلیترین چالشی بود که ما با آن مواجه بودیم. در ابتدا تصمیم گرفته بودیم که فقط آگهی کالاهای دستدوم را درج کنیم. پس سیستم خود را طوری طراحی کرده بودیم که تنها اجازه فروش کالای دستدوم را به کاربر میداد. در واقع، اگر کسی قصد فروش کالای نویی را داشت، به او اجازه فعالیت نمیدادیم و پیشنهاد میکردیم تا بهعنوان فروشنده، کالای خود را در دیجیکالا به فروش برساند.
با پیشرفت پروژه در تصمیم خود تجدیدنظر کردیم و تصمیم گرفتیم تا اجازه فروش کالاهای نو را هم به کاربران بدهیم. اما مشکل جدیتری که با آن روبهرو شدیم، این بود که تا چه اندازه ممکن است فروشندههای دیجیکالا آگهی فروش محصولات خود را در پیندو قرار دهند. از طرفی تیم فروش دیجیکالا هم نگرانیهایی بابت از دست دادن فروشندههای خود و کاهش درصد فروش سایت داشتند. پس ما سعی کردیم با اعمال محدودیتهایی روی پیندو این مشکلات را برطرف کنیم.
همانطور که گفتیم، هرکدام از آگهیهای ثبتشده در پیندو به کالاهای مشابه در دیجیکالا متصل میشود تا کاربران بتوانند با مشاهده قیمت کالاهای نو و دستدوم و مقایسه آنها برای خرید تصمیم بگیرند. طراحی این صفحه چالشهای خاص خود را داشت و ما بارها و بارها این صفحه را آزمایش کردیم. اما در چند نسخه اولیه کاربران قابلیت این صفحه را درک نمیکردند و ما بعد از ایجاد تغییرات بسیار توانستیم به هدف خود برسیم.
کلام آخر
یکی از مهمترین دغدغههای ما حین انجام پروژه پیندو وجود نمونههای مشابه در بازار بود. پس ما باید با ایجاد یک ویژگی خاص، خود را از این نمونهها متمایز میکردیم تا بتوانیم سهمی از بازار را به خود اختصاص دهیم. در همان ابتدای راهاندازی صفحه فرود (لندینگ) پیندو، زمانی که هنوز کار بازاریابی یا سئویی روی آن انجام نداده و اپلیکیشن را منتشر نکرده بودیم، یکی از خبرگزاریها مطلبی را در ارتباط با تجربههای جدیدی که پیندو برای کاربر ایجاد میکرد، برای روابط عمومی ما فرستاده بود. این مطلب برای ما بسیار امیدبخش بود و ما را مطمئن میکرد که به تمام مزیتهایی که در ذهنمان داشتهایم، رسیدهایم. با این حال، میدانیم که در ادامه هنوز هم با چالشهایی روبهرو خواهیم بود و باید برای ارتقای پیندو بیشتر تلاش کنیم. آیا شما تجربهای از کار کردن با پیندو دارید؟ آن را با ما به اشتراک بگذارید.