برای یک مهندس نرمافزار، داشتن تعادل کار و زندگی مهم است. این تعادل، ذهن را در بهترین وضعیت نگه میدارد و روی عملکرد کاری فرد تاثیر میگذارد. همچنین با حفظ این تعادل، سلامتی روحی او هم بهبود پیدا میکند. اما بهدلیل حجم کاری خیلی زیاد، گاهی برقرار کردن تعادل کار و زندگی برنامه نویسان و مهندسان نرمافزار شبیه رویا میشود. با اینکه اکثر مهندسان و توسعهدهندههای دورکار کنترل زیادی روی برنامه و سبک زندگی خود دارند. اما زیاد اتفاق میافتد که این افراد مجبور شوند در زمانهای غیرکاری و آخر هفتهها هم کار کنند. واقعیتی که بیشتر شبیه یک کابوس است. برای آشنایی بیشتر با راههای بهبود تعادل کار و زندگی برنامه نویسان، با ما در ادامه این مقاله همراه باشید.
چالشهای برنامهنویسانی که بین کار و زندگی خود تعادل برقرار نمیکنند
توسعه نرمافزار کاری استرسآور و چالشبرانگیز است. برقرار کردن تعادل کار و زندگی برای توسعهدهندهها کار خیلی سختی است. این سختی بهخصوص وقتی بیشتر میشود که مهلت انجام پروژهای کم باشد. بیشتر توسعهدهندهها با مشکلات یکسانی دستوپنجه نرم میکنند. آنها باید همزمان روی کارهای پیچیده و چالشبرانگیز زیادی کار کنند و بخش زیاد از زمان خود را به حل کردن اشکالات (Bug) یک اپلیکیشن اختصاص دهند. گاهی زمان از دستشان خارج میشود و از انجام کارهای شخصی و مهم خود غافل میشوند.
هر توسعهدهندهای قطعا کار کردن در زمانهای غیرکاری و آخر هفتهها را تجربه کرده است. آنها مدام در حال تلاش برای جدا کردن زمان کاری و زمان شخصی خود هستند. بیایید نگاهی به یک روز کاری معمولی توسعهدهندگان بیندازیم.
آنها از خواب بیدار میشوند. سر کار میروند. ایمیلشان را چک میکنند و متوجه میشوند باید بعضی از اشکالات برنامهای را که نوشته و اجرا کرده بودند، رفع کنند. از آنها خواسته میشود که چند برنامه جدید بنویسند. به چند جلسه کاری میروند. ممکن است روزی هشت تا ده ساعت کار کنند. اگر برای تحویل پروژهای محدودیت زمانی داشته باشند، ممکن است حتی ساعتهای طولانیتری فعالیت داشته باشند. کارشان را تمام و کمال تحویل میدهند. به خانه برمیگردند. کمی در رختخواب غلت میزنند و میخوابند. اما فردا روز از نو، روزی از نو!
آنها بیشتر وقتشان را پشت کامپیوتر میگذرانند. حتی شاید در زمان شخصی خودشان هم همچنان به برنامهای که نوشتهاند، فکر کنند؛ بهخصوص اگر در حوزه توسعه نرمافزار تازهکار باشند.
زندگی مهندسان نرمافزار تفاوتهای اساسی با سایر افراد دارد. بسیاری از مهندسان غیراجتماعی هستند. آنها بهطور معمول ترجیح میدهند با دیگران، بهخصوص اشخاص خارج از حوزه کاری خودشان، ارتباط نداشته باشند. انگار کامپیوترهایشان جزء جداناپذیری از آنها است. در نتیجه، زمان زیادی را تنها میگذرانند.
البته، بعضی از این افراد شیفته برنامهنویسی هستند. آنها از این سبک زندگی لذت میبرند. اما بعضی افراد هم هستند که بهدلیل حجم بالای کار یا فرهنگ سازمانی آن شرکت، مجبور شدهاند این شیوه زندگی را انتخاب کنند؛ فرهنگی که از کارمندان میخواهد در هفته ۵۰ تا ۶۰ ساعت کار کنند. این سازمانها متوجه نیستند که دیر یا زود، کارمندانشان از پا در خواهند آمد. این سبک زندگی نهتنها بر سلامتی، بلکه بر زندگی شخصی این افراد هم تاثیر خواهد گذاشت.
چند راهکار برای بهبود تعادل کار و زندگی برنامه نویسان
مهم نیست شما چقدر عاشق کارتان هستید، عدم تعادل بین کار و زندگی، دیر یا زود مشکلاتی در زندگی شخصی شما به وجود خواهد آورد. پس چه بهتر است که با کمک راهکارهای زیر هرچه سریعتر، کار و زندگی خود را از هم جدا کنید.
برای کارتان حدوحدود تعریف کنید
ما در دورهای زندگی میکنیم که دسترسی به افراد بسیار ساده است. شما میتوانید از طریق یک اپلیکیشن پیامرسان، پیام خود را ارسال کنید یا روی گوشی همراهتان ایمیل گروهی بفرستید. همچنین همه افراد به تلفن ثابت دسترسی دارند. اینکه همیشه میتوانید در دسترس باشید به این معنی نیست که باید خارج از زمان کاری به پیامها پاسخ دهید. لپتاپ کاری را با خود به خانه نبرید. ایمیلها و پیامها را خارج از زمان کاری جواب ندهید.
با کارفرمای خود صحبت کنید و او را در جریان زمانهایی که در دسترس نیستید، بگذارید. بهمحض اینکه خارج از ساعتهای کاری شروع به جواب دادن پیامها بکنید، اجازه دادهاید همیشه با شما خارج از ساعت کاری تماس بگیرند. البته گاهی اتفاقاتی میافتد که واقعا فوری و استثنا هستند. شاید گاهی با دلیلی قانعکننده لازم باشد خارج از ساعت کاری به پیامهایتان پاسخ بدهید.
نه گفتن را یاد بگیرید
نه گفتن سر کار شاید سخت باشد، اما به شما کمک زیادی میکند تا زمانتان را دوباره به دست آورید. منظور این نیست که از این به بعد، هر درخواستی را رد کنید؛ بلکه قبل از پاسخ دادن به زمانتان فکر کنید. آیا این درخواست برای شما اهمیت دارد؟ به حرفه شما کمک میکند؟ آیا قبول این درخواست به شما اضطراب غیرمعقول وارد میکند؟ با پاسخ به این سوالات میتوانید بفهمید که آیا باید به درخواست همکار خود چه جوابی بدهید.
از زمانتان بهینه استفاده کنید
فهرستی از کارهایی که باید انجام دهید، تهیه میکنید. تصورتان از خودتان این بوده که تا آخر وقت کاری تمام آن کارها را انجام داده باشید. اما آخر وقت کاری متوجه میشوید که تنها یکچهارم کار آن روز را انجام دادهاید. این اتفاق چقدر برایتان آشناست؟
حقیقت این است که اکثر اوقات نمیتوان در یک روز، تمام کارهای یک فهرست بلندبالا را انجام داد. پس باید فهرست کارهای روزانه را تحلیل و کارهای کوچک و کمارزشتر را حذف کنید.
بعد از اصلاح کردن فهرست کاری، باید برای کارهای باقیمانده برنامهریزی کنید. چراکه در زمانهایی از روز، شما پرانرژیتر و زمانهایی کمانرژیتر هستید. بهتر است کارهای سخت و مهمتر را وقتهایی انجام دهید که انرژی بیشتری داشته باشید. کارهای خستهکننده را در زمانهای دیگری از روز انجام دهید.
با اولویتبندی فهرست کارهای روزانه بر اساس سطح انرژیتان، از خروجی روزتان شگفتزده میشوید. حتی در نهایت ممکن است متوجه شوید که نهتنها تمام کارهای مهم را انجام دادهاید، بلکه زمانی را هم اضافه آوردهاید.
همچنین، میتوانید روزتان را با انجام یک فعالیت آرامشبخش شروع کنید. مثلا کمی نرمش یا مدیتیشن کنید. کمی کتاب بخوانید یا پیادهروی کنید. انجام یک کار آرامشبخش به شما قدرت ذهنی میدهد. با این کار، بهتر میتوانید وقتتان را در طول روز مدیریت کنید.
مواظب باشید از پا درنیایید
در این صنعت، برنامهنویسان معمولا دچار خستگی مفرط میشوند. وقتی بیشتر زمانتان در حال برنامهنویسی هستید، تمام نیروی فکری خود را مصرف میکنید. اگر ۱۰ تا ۱۲ ساعت در روز کد میزنید، قطعا روزی از این کار خسته میشوید و اشتیاق خود را از دست میدهید. بدین ترتیب، دیگر انرژی ندارید با اعضای خانواده خود وقت بگذرانید و صحبت کنید. ۱۰ ساعت برنامهنویسی بدون استراحت در روز، یعنی دیگر برای ارتباطات شخصی خود زمان ندارید. همچنین، دیگر برای انجام کارهای مورد علاقه خود هم وقت نمیگذارید و در نهایت ممکن است از پا دربیایید.
اگر شما برنامهنویس تازهکاری هستید و بار مسئولیت خانوادگی زیادی ندارید، در اولین مراحل کارتان، از برنامهنویسی لذت زیادی میبرید. چون این کار برایتان جذاب است، تمام وقتتان را صرف برنامهنویسی میکنید. اما در آخر خسته خواهید شد.
ما نمیگوییم که نباید سخت برنامهنویسی یا کار کنید. بلکه شما را تشویق میکنیم فرق بین سختکوشی و کار کردن زیادی را درک کرده و بین کار و زندگی تعادل برقرار کنید. در کنار کار، میتوانید از انجام کارهای دیگر هم لذت ببرید. در این صورت، در کنار یک سبک زندگی سالم، همیشه برای برنامهنویسی اشتیاق دارید.
کمالگرا نباشید
اشتباه برداشت نکنید! عالی بودن صفتی مثبت است. اما گاهی تلاش برای زیادی عالی بودن نهتنها جواب نمیدهد، بلکه نتیجه معکوس دارد. گاهی ما آنقدر روی زیادی عالی بودن تمرکز میکنیم که باقی کارهای مهم زندگی را به فراموشی میسپاریم.
گاهی شما سخت کار میکنید و در کارتان بسیار عالی پیش میروید. اما اتفاقی که بیشتر اوقات میافتد این است که فقط خودتان تلاشهایتان را میبینید؛ نه کس دیگری. شما تنها کسی هستید که متوجه زحمتهایی که کشیدهاید، میشوید.
در شرایطی که تلاشهایتان نتیجه معکوس میدهد، کمالگرا نباشید. همه ما میخواهیم کدهای خوب و تمیز بنویسیم. همه ما میخواهیم راهحلهای بهینه پیدا کنیم. خیلی خوب است که کارمان را بهدرستی انجام دهیم. با این وجود، اگر نیازی به انجام این کار نیست یا نتیجه معکوس میدهد، نباید زیادی روی آن وقت بگذاریم. بهتر است خودتان مشخص کنید چه مقدار خوب بودن در کار کافی است.
کاری را که دوست دارید، انجام دهید
اگر واقعا از شغلتان لذت میبرید، برقراری تعادل کار و زندگی کار زیاد سختی نیست. اگر سر کار تحتفشار باشید، انگار تلاش میکنید دو زندگی کاری و شخصی را جداگانه به پیش ببرید. بیشتر کارمندان از کارشان ناراضی هستند. رایجترین دلیل نارضایتی شغلی این است که ساعتهای کاری را از زندگی واقعی خود جدا میکنیم.
در زندگی شخصیمان، ناخودآگاه اولویت کارها مشخص است و نیازی نیست به آن فکر کنیم. چطور است بهجای اینکه به کار به چشم «کار» نگاه کنیم، کارمان را هم شبیه یک بخش واقعی از زندگیمان ببینیم؟ این اتفاق فقط زمانی امکانپذیر است که از کارمان واقعا لذت ببریم. با این روش، در نهایت به تعادل کار و زندگی دست پیدا میکنیم.
یادتان باشد که اگر واقعا خواستار برقراری تعادل بین کار و زندگی خود هستید، باید مرزهای بین زندگی شخصی و کاریتان را محو کنید. باید همهچیز را بخشی از زندگی خود ببینید.
کلام آخر
ما در این مقاله چندین نکته برای بهبود تعادل کار و زندگی برنامه نویسان بیان کردیم. در این میان آخرین مورد بیشترین اهمیت را دارد. خیلی مهم است که کیفیت زندگی خود را حفظ کنید. بهجای داشتن دو زندگی مختلف و برقراری تعادل بین آنها، فاصله بین کار و زندگی شخصی را بردارید. وقتی این فاصله از بین برود، شما همهچیز را بخشی از زندگی خود میبینید. در این صورت، دیگر نیازی نیست تعادل بین کار و زندگی ایجاد کنید یا دو زندگی جداگانه داشته باشید.
نکته مهم دیگر زندگی کردن در زمان حال است. وقتی شما در زمان حال زندگی میکنید و از همهچیز لذت میبرید، چه کار و چه زندگی شخصی، در نهایت همهچیز متعادل خواهد شد.
منظور این نیست که تنها بر زندگی شخصی خود تمرکز کرده و کارتان را فراموش کنید. حرف ما این است که باید همهچیز را بهعنوان بخشی از زندگیتان در نظر بگیرید. در این صورت، دیگر دنبال زندگی متعادل نمیگردید و دو زندگی موازی کاری و شخصی نخواهید داشت.
آیا شما هم چالش برقراری تعادل بین کار و زندگی شخصی را تجربه کردهاید؟ آیا شما هم راهکاری برای حل کردن این مشکل پیدا کردهاید؟ نظرات و راهکارهایتان را با ما در میان بگذارید.
منابع: Geeks for Geeks